فراتر از دیپلم

اینجا سخن از مردی است که نتوانست بین دلستر و ترانه مورد علاقه اش یکی را انتخاب کند.
مردی خسته
مردی که اسهال داشت و دارد

ترمی یه بار موز میدن بهمون
خیلی مشکوکه
بعضی از بچه ها حتی میگن
"کار خودشونه"
میخوان ملت اعتراض نکنن
ذهنشون رو چند روز درگیر موز بکنن
مثلا هفته بعد احتمالا وقتی دارم سیب میخورم
به موز امشب فکر خواهم کرد
بهرحال
دیدن موز تو سینی شامِت
که تا حالا همیشه سیب بوده
همچین خیلی حال میده
مثل تی تاپ دادن به خره



 

 

  • محمود دوم

نظرات (۱۰)

ما موز داشتیم که هیچ،حتی انار و هندوانه و کیوی هم داشتیم :))
پاسخ:
کیوی و انار آره ولی هندونه نداده بودن تا حالا به ما :))
+پس  تو هم همین حسو داری:|من فکر کردم خودم فقط اینجوریم که با خوندن پستای دیگران احساس پوچی بهم دست میده:¶
+تو به چی اعتقاد داری؟:دی .کنجکاو شدم من:/
+چرت وپرتای از اینور واونور جمع شده ت،خیلی وسط درس خوندنم ،خوب بود
خستگیم در رفت:)
+پستای صوتی ایده خوبی ان!

پاسخ:
:))
خوب اینجور افکار طوریه که اگه ازاد بیان بشه مردم شاید حالت تدافعی بگیرن، فقط درهمین حد بگم که زیاد مذهبی نیستم :)
خوشحالم که مفید واقع شدم :)
مرسی کلی
  • پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
  • اوههههه این کتاب فوق العاده اس. فیلمش ببین. خوب شده.

    و اما فروغ، فروغ، فروغ. چطور میتونی خوشت نیاد آخه. دیوانه کننده است. از دوران راهنمایی تا حالا از روی میزم دور نشده. همیشه کنارمه. 

    آهاااااا، فهمیدم کدوم فیلم رو در مورد آشیل دیدی :)))))) فیلم تروا رو دیدی؟؟ که به پاشنه اش تیر میخوره و میمیره ؟ :)))) شایدم کتابش رو خوندی البته. این چه فکری بود من کردم؟ :)))))


    پاسخ:
    گذاشتم بعد کتاب ببینم .
    قبلا جالب بود برام وقتی با تنها زنی که راحت حرف میزدم مادرم بوده :/ ولی کم کم دیگه اون جذابیت اولیه رو نداره برام
    نه از روی افسانش میگفتم، ولی درکل داستان که خب یکیه، با از این دمپایی لا انگشتیا میرفته با یه دنیا بجنگه :))
    شاید بضاعت آشیل در حد صندل بوده خب ای بابا :/

    بعد اینکه انصاف نیست تو حرف بزنی ما تایپ کنیم خسته شیم، لطفا سیتسمی ایجاد کن ما هم حرف بزنیم در جواب خستممممم خستههههههههههه:)))


    پاسخ:
    مادرش الهه بوده :/ اون بضاعت نداشته باشه کی داشته باشه
    انتظاراتی دارینا از من :))
    آهان راستی کامنت بالایی رو دیدم یه مورد دیگه یادم اومد
    یه کتاب منتشر شده به اسم اولین طپش‌های عاشقانه‌ی قلبم، نامه‌های فروغ به پرویز شاپور هست از قبل ازدواج تا حتی بعد طلاقشون ، خیلی واسه من جذاب بود ... و جذابتر اینکه یه جاهایی از حرفاش توی نامه‌ها میرسیدم به فلان شعرش 
    شاید در راستای جذب دوبارت به فروغ موثر باشه، شاید سوال پیش بیاد حالا چه اصراریه، ولی خب یعنی چی ٖآدم دیوونه‌ی فروغ نباشه ؟:/ :))
    پاسخ:
    چه جالب، میرم دنبالش حتما، مرسی :)
    ولی درکل آره شاعر معاصر خوب کم میشناسم کلا میخوام چیزای تازه بخونم، شایدم کم داریم، نمیدونم
    سلام
    ما به دنیا اومدیم که زندگی کنیم نه اینکه رو ویبره باشیم ، تو حصار باشیم و تو خفه خونی و آشوب بمیریم
    من نمیدونم اون طرف کره زمین چه اتفاقی میفته ولی میدونم که اگر اینجا خوب زندگی کنیم قاعدتأ اون دنیای پنهون هم زندگی خوبی داریم
    به شرطی که تو فکر آزار و مال مردم خوری و کم فروشی و .... نباشیم و زندگی و افکارمون مختوم به خودمون باشه نه اینکه برای دیگران زندگی کنیم مثل کبوتری که جلد جایی نیست رها باش
    یه نکته : خدا وکیلیییییییی راست میگی با دمپایی لای انگشتی جنگیده ؟ خو مسلمون اون که موقع دویدن  پاره میشه
    پاسخ:
    یه مقدار پیاز داغ قضیه آشیل رو زیاد کردم ولی بهرحال میتونست یه کفش بزرگی چیزی بپوشه :))
    باقی حرفاتون هم درسته، مرسی :)
  • نفر هفتادوسوم
  • سلام
    قدم رنجه کنید به دورهمی بلاگرها

    در ابرگروه تلگرامی وبلاگنویسان منتظرتونیم
    پاسخ:
    :)
    شک نکن کار خودشونه :))
    در مورد نوشتت فقط نظر دارم تنبلیم میاد گوش کنم ببینم چی گفتی
    پس همونایی که دوستان میگن

    پاسخ:
    هرچی میکشیم از این تنبلی میکشیم :))
    مرسی :)
    نه دگ چرت و پرت داره میشه :))
    پاسخ:
    :(( مرسی واقعا
    د!نه دیگه!
    +گفتم اعتقاد به چی داری؟
    هر آدمی به یک سری چیزا اعتقاد داره.متمایز از بحث دینه! قطعا به شجاعت خوش اخلاقی و آرامش و سلامتی...و حتی به اینکه خوب ومفید زندگی کنی اعتقاد داری...
    حالا شاید از روی تنبلی واینا نخوای نماز بخونی وروزه بگیری... شاید نخوای تو رابطه با نامحرم واینا مراعات کنی...خب اینا به کنار..اما تو معتقدی واین اصلا ربطی به مذهبی بودن نداره.
    حالا به چه اصولی معتقدی؟:))
    پاسخ:
    بیشتر حس میکنم باید بگم به چه چیزایی اعتقاد ندارم و بله به مشخصه های یه انسان خوب اعتقاد دارم و کلا به اون چیزی که عقل قبولش داره اعتقاد دارم و اون چیزی که عقل ردش میکنه رو بهش اعتقاد ندارم . ربطی هم به تنبلی نداره اصلا، مثلا هم درمورد مثالی که خودت زدی وقتی عقلم بهم میگه طبیعتم رابطه برقرار کردن با جنس مخالفه و از طرفی هم میبینم سیاست های ضد این نوع روابط که تو کشور خودمون چندین ساله اجرا شده چه نتیجه هایی داشته، دیگه باید کم عقل باشم از چیز مشخص پیروی نکنم :)

    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.