فراتر از دیپلم

اینجا سخن از مردی است که نتوانست بین دلستر و ترانه مورد علاقه اش یکی را انتخاب کند.
مردی خسته
مردی که اسهال داشت و دارد



هسته سریال حول کِلِی (دیلان مینت) و هانا (لانگفورد) میچرخه، صحنه هایی که این دو نفر باهم روی صفحه نمایش هستند خیلی گیراست، دونفر که بهم علاقه دارند و این علاقه هیچوقت بیان نمیشه، حداقل نه به طور واضح .
با دیدن این سریال کاملا فهمیدم شخصیت پردازی چه تاثیری تو درگیر شدن بیننده با سریال داره، داستان یه داستان خشن و تلخه که شاید کمتر کسی رو بشه پیدا کرد که اتفاقات سریال رو زندگی نکرده باشه . البته خیلی بخشها هم برای بیننده ایرانی غیرقابل درک میتونه باشه، چون محیط جوونای غربی با ما تفاوت داره ولی جوون جوونه و همه مشکلات و بطور کلی سنین جوونی و نوجوونی رو تحربه کردن .
دیدن این سریال میتونه فرصت مناسبی باشه برامون که دیدگاهمون رو نسبت نوجوون و نوجوونی تغییر بدیم، کارهای کوچک ممکنه نتایج بزرگ و وحشتناکی داشته باشند، مخصوصا برای یه فردی که تو دهه دوم زندگیش قرار داره، تو این سن دردسر همون معنی رو که برای یه بزرگسال داره نداره، تو این سن اتفاقات ناگوار سخت تر هضم میشند .
هرچند وسطای سریال یکم داستان برام افت کرد، ولی یه شروع و پایان عالی باعث شد نتفلیکس بازهم یه مَسترپیس ساخته باشه ! این شبکه هرچی ساخته (بجز همکاری هاش با مارول) جزء بهترین کارهایی بوده که دیدم .
سریال شمارو به فکر کردن وامیداره و این چیز آسونی نیست و البته ارزشمنده، هدفی که پشت ساخت سریال بوده و اینکه صرفا سرگرم کننده نیست، تو این بند بهتره فقط ارجاعتون بدم به یک قسمت Special که خارج از 13 قسمت ساخته شده، قطعا خود عوامل سریال بهتر میتونن از هدفشون و حسشون بهتون بگن، پس قسمت 14ــم رو از دست ندین .
با درنظر گرفتن سن بازیگرها شاید بشه گفت بازی ها قابل قبول بود، احساسی و واقعی . داستان میتونست بهتر نوشته بشه ولی همونطور که گفتم به هدفش رسید، اما چیزی که بنظرم واقعا کم داشت یه احساس افسردگی درست حسابی بود، هرچی باشه داستان داستانِ خودکشیه، جایی نبود که من باهاش گریم بگیره که خب این کاملا نشون میده سریال تو رسوندن این حس شکست خورده، من حتی تو فیلمهای یک ساعت و نیمی اجتماعی هم گریم میگیره، اینکه 13 ساعت درام احساسی بود، همین چندروز پیش سر فیلم "آباجان" انقدر گریه کردم که خانوم مهربونی که کنارم نشسته بود بهم دستمال داد :))
تو چندتا سایت ملت نظر داده بودند که سریال بیش از حد دراماتیک هست و مخصوصا روی نوجوونا میتونه تاثیر منفی بذاره، که بنظرم اگر اون دسته این به ذهنشون میرسید که بهتره بیشتر مراقب نوجوونم باشم و ارتباطم باهاش رو تقویت کنم، چیزی برای هیچ نوجوونی تاثیر بد نمیداشت، تراست می :)



+ قسمت اضافه رو ببینید، صدای شخصیت هانا چقدر لهجه بریتیش داره و چقدر قشنگتره اون لهجه، که خب تو سریال اونطوری نمیحرفه :(
+ سلنای عزیز هم ته سریال براتون سورپرایز خواهد داشت . و چه پایان خوبی، با ثانیه های آخر خیلی حال کردم .
+ تصویر اول شخصیتی که ازش بدم میاد و تصویر دوم شخصیت مورد علاقم .
  • محمود دوم

نظرات (۳)

دیدم فکر کنم. و من به عنوان یک نوجوون میگم تاثیر بد نداره :/
الان
13 reasons why
پاسخ:
حله پس دیگه، نوجوونا حمله کنید به سمت دیدنش :))
اشتباهت همینجاست. نوحوانی حساسه اما چرا نباید در تمام سنین مراقب حرف و رفتارمون نسبت به بقیه نباشیم؟
پاسخ:
من منظورم نسبت به نوجوونا بود، و الا در تمام سنین که باید مراقب رفتار و حرفامون باشیم :)
  • کِلاَوس بُودلِر
  • + بریتیش نیست! از اهالیِ بسیار دیدنی و خواستنیِ استرالیا هستن ایشون! :))

    با گریه موافق نیستم.. سریال، یه جاهایی؛ مثلِ صحنه‌های مادر هَنا (که وای از بازی.. وای از بازی فوق‌العاده) اونقدر خُردکننده بود که اشک بر تلخیِ خشکِ ماجرا پیروز بشه. ولی خیلی مایل به اشکوندنِ ما نبود به نظرم. می‌خواست بیشتر تلخ باشه.. زننده و آشفته/مشوش (disturbing) باشه. شایدم اشتباه می‌کنم ولی اینکه نمی‌اشکونه آدم رو زیاد، لزوماً نکته‌ی منفی و ضعفی نیست. شاید بیشتر یه تصمیم آگاهانه بوده که می‌خواستن هم‌راه با ایده اصلی سریال، ینی خودکشی باشه. در حقیقت، مرثیه‌ای برای سهراب نیست... روضه نمی‌خواد بخونه برای مرگِ هَنا. همینه که اشکیدن براش رو غیرضروری میکنه شاید.
    نکته‌ی جالبی بود ولی.. درگیرم کرد. تو نقدها چیزی ندیدم ولی باید دوباره چک کنم. ببینم به نظرِ بقیه عامدانه بوده یا شکستِ در برآوردنِ نیازهای احساسی مخاطب؟
    (با شخصیتِ مورد علاقه‌ت خیلی موافق نیستم(پسره یک عوضیِ مظلوم بود و بس) و با شخصیتِ مورد نفرتت شدیداً موافقم.)
    پاسخ:
    مرسی که رو پستی چنان قدیمی کامنت گذاشتی که خودمم مجبورم بخونم ببینم چی گفته بودم :|
    ... (اینا مکثه یعنی نویسنده رفت پست رو خوند)
    خب :))
    واقعا؟ نمیدونستم استرالیاییه، چقد خوشگلن این استرالیاییها :| ولی درکل لهجشو میگفتم، لهجش بریتیش میومد بنظرم تو اسپشال اپیزود.
    منظورم این نبود که واقعا باعث گریه بشه، گریه من معیاری از میزان احساسی بودن سریاله! ولی خب خیلی جاها میتونست احساساتی تر باشه، مثل صحنه ای که به هانا تجاوز میشه یا خیلی جاهای دیگه که احساسات بدی رو تجربه میکنه.
    شخصیتش جالب بود، از شخصیتهای عوضی و مظلوم خوشم میاد به گمونم :)) جدای اینکه به نسبت کارایی که کرده بود زیادی نویسنده ها باهاش خشن برخورد کرده بودن.

    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.