فراتر از دیپلم

اینجا سخن از مردی است که نتوانست بین دلستر و ترانه مورد علاقه اش یکی را انتخاب کند.
مردی خسته
مردی که اسهال داشت و دارد

دیدمش باز
از نزدیک زیباییش دوچندان شده بود
باد میومد و من به این فکر میکردم
که آن رشته موی یاغی که همواره مخالف خواست خودکامه من بوده
الان سرجایش است یا با کوچکترین بادی باز جا به جا شده
البته دیگر مهم نبود، وی مرا دیده بود و آن رشته مو هرجا بود دیگر نمیشد کاریش نمود
سلام : این یک کلمه چقدر سخت است گاهی بیانش
سخت تر میشود اگر جواب سلام را "امرتان؟" بشنوی
پاسخ دادم : -مکث- -مکث- خب، رشته تان چیست؟ *
- چطور؟
- خب من کتاب فروشم :|
- :|
حسابداری میخونم
- من هم !
- واقعا شما هم؟
- بله بله، کتاب خواستید بهم بگید خیلی ارزون برایتان جور میکنم
- جدا؟
- البته :)
- خب چطور کتاب میفروشید؟ مغازه ای چیزی دارید؟! -نیش خند با دوستانش در بکگراند-
- خیر تلگرامی فعالیت دارم -برقی در چشمانم-
- خب یعنی چی؟
- آیدی دارید ؟ ...

پیشنهادم اینه که خارج از توانایی هایتان قدمی برندارید که به دروغ کتابفروش و نیز ترم 6 حسابداری بشوید ! اگه یه سوال از حسابداری بپرسد یهو چه میشود؟! فکر کرده اید؟

* همواره مکث کنید، از من من کردن خیلی بهتره .
  • محمود دوم

نظرات (۱۴)

  • ズみσЯℳムℓσ σσ
  • جدی و واقعی؟😐:|
    پاسخ:
    تقریبا :|
  • پری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
  • یعنی واقعا؟ دروغ به این تابلویی؟!
    پاسخ:
    هول شدم :))
    عجب =|
    پاسخ:
    -_-
    دیدیش و عشق آغاز شد :))
    پاسخ:
    یه دوست شیرازی دارم در اینجور مواقع ها میگه : چِم
    خخخخ
    خیلی خوب رفتی جلو پسر.
    با همین فرمون بری جلو،اون عنوان مطلبت هر روز برات تکرار میشه😀
    پاسخ:
    قربان شما :))
    البته این عناوین و احساسهای اینطوری فقط اولشه، بعد هرکسی برای آدم تکراری میشه .
    یه ضرب المثل آمریکایی هست که میگه : برای هر دختر خوشگل و جذابی که یه دنیا میخوان باهاش باشن یه نفر هست که از بودن باهاش خسته شده
    دروغ بده پسرم:))
    ولی واسه شروع خوب بود تیترت چه آپشن خوبیه هاهاها
    پاسخ:
    میدانم میدانم :(
    واقعا خوب چیزیه :))
    =))))))
    سوال پرسید بیا از من بپرس =)) البته اگه بلد باشم :/ :)))))
    پاسخ:
    چه خوب :))
    کتاب دست دو ندارید برای فروش ؟ :))
    ای خاک تو سرت کننن :/ 
    + اینم شد مخ زنی؟ 
    پاسخ:
    هول شدم خب :(
    شماها که بزرگ اینجایین پستهای آموزشی نمیزارید که ما بدونیم چیکار کنیم که !
    خیلی هوشمندانه بود ولی با دروغ ؟
    پاسخ:
    میدونم خرابه اوضاع :(
    اصولا با کتاب فروشی جلو نباید رفت 😂😂😂😂 
    خاک رس لایه های زیرین زمین تو سرت 😂😂😂😂
    هم اکنون توجه شما را به یک بیت شعر معطوف مینمایم 
    رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
    رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

    تلاش کن،  ته مسیر روشنه 😂😂😂
    پاسخ:
    عاقا اون تو فیلماس که دختره پسرای بلند و سیکس پک رو ول میکنه میره میچسبه به پسر معمولیه :))
    تو واقعیت باید کتابفروش بشی بتونی یه کاری بکنی :)) بعدشم اصلا من به کتابفروشی علاقه مند شدم، شاید انصراف دادم کتابفروش شدم :))

    چه بدانم
    چِم ینی چی ؟! :|
    پاسخ:
    اون دوستم میگه یعنی : چمیدونم !
  • مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
  • این تلاش و خلاقیت رو اگه رو درستون گذاشته بودیدالان اونی که امریکا رو تهدید به حمله میکرد ما بودیم
    تسبیح من کو؟-_-
    پاسخ:
    :))
    اونوقت که دیگه ایران نمیموندم میرفتم اونطرف باز دردسر واس ایران میشد :))
  • مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
  • :/
    به خاک و خون کشید مارو این عِرق ملیتون

    پاسخ:
    بالاتر از هر عرقی آدم به خودش عرق داره خب :)
    یعنی شغل کم بود؟؟؟؟؟

    کتاب فروشـــ؟؟؟

    حسابداری؟

    تو اولش دو تا دروغ گفتی آخراش چی مشه الله اعلم
    پاسخ:
    مصلحتی بود :|
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.