زرتشت پرسید قدیس در جنگل چه میکند؟ قدیس پاسخ داد: سرود میسرایم و میخوانم و خدای را نیایش میکنم ... زرتشت دربرابر این سخنان گفت: بگذار بروم مبادا چیزی از چون تویی بستانم و با خود چنین گفت: چه بسا این قدیس پیر در جنگلش هنوز نشنیده است که خدا مرده است! (چنین گفت زرتشت،ص6)