فراتر از دیپلم

اینجا سخن از مردی است که نتوانست بین دلستر و ترانه مورد علاقه اش یکی را انتخاب کند.
مردی خسته
مردی که اسهال داشت و دارد

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاثیر موسیقی» ثبت شده است

یکی از آرامش بخش ترین چیزهایی که تو جامعه انسانی ابداع شده لالاییه، تو تمام فرهنگها و جوامع همیشه مادرها با خوندن نواهایی برای بچه هاشون اونهارو خوابوندن. نکته جالب درمورد لالایی اینه که الزاما متن و کلمات یک نوا نیست که مارو به آرامش میرسونه، بچه ای که براش لالایی خونده میشه درکی از کلمات و حرفها نداره و این نواست که تاثیر خودش رو میزاره.

بچه ها بهمون نشون میدن که ماها موجودات صوتی ای هستیم، خیلی قبلتر از اینکه موجودات درک و فهم و کلمات باشیم، درسته وقتی انسان بزرگسال میشه به سمت مفهوم و متن میره، اما حسی درونمون نسبت به نوا و ریتم وجود داره که تا عمیق ترین نقاط درونمون نفوذ میکنه، این تاثیر خیلی بیشتر از تاثیر هر حرف و ایده و بحثیه. موزیسین با موسیقیش میتونه مثل فیلسوف و فراتراز اون روی ما اثرگذار باشه.

از افسانه های یونان باستان همیشه مبهوت داستان اورفئوسِ موزیسین بودم، زمانی اورفئوس مجبور میشه همسرش رو از دنیای جهنم نجات بده، برای وارد شدن به دروازه های جهنم اورفئوس باید از سربروس عبور کنه، سگی سه سر که محافظ در دنیای جهنم و مردگانه. در افسانه اومده که اورفئوس چنان موسیقی زیبا و سحرانگیزی نواخت که هیولای خشمگین برای مدتی آروم و ملایم شد.

یونانیان با افسانه اورفئوس به خودشون قدرت روانی نهفته در موسیقی رو یادآوری میکردن، اورفئوس تلاش نکرد که بیاد با سربروس با منطق و دلیل حرف بزنه و اینکه متقاعدش کنه که چقدر وارد شدنش به دروازه جهنم مهمه، بهش از اینکه چقدر همسرش رو دوست داره و چقدر دوست داره که اون دوباره پیشش باشه نگفت.

سربروس -مثل همه ما آدمها وقتی که ناراحت و رنج دیده ایم- درمقابل منطق و دلیل کربود و حرف منطقی رو نمیشنید، با اینحال پذیرای تاثیر موسیقی بود، اورفئوس فقط باید راه درست تاثیرگذاری روی سربروس رو پیدا میکرد.

وقتی ما ناراحت و مضطرب هستیم بعضی وقتها آدمهای مهربونی دور و اطرافمون داریم که سعی میکنن با ایده ها و حرف زدنها آروممون کنن و با همصحبتی باهامون از دردمون بکاهن، اما مثل سربروس بعضی وقتها راحتترین و موثرترین راه آرامش پلی کردن موسیقیه.

بعضی وقتها لازمه که با یه لالایی یا اثری از شوپن یا آهنگی از ناتالی مرچنت آروم بگیریم و ملایم تر بشیم تا اینکه بخوایم به منطق و دلیل گوش کنیم.

موزیک بزرگترین و برترین تنظیم کننده حالت انسانه که تا حالا اختراع شده، آثار موسیقی بیشماره:

میتونه مارو دوباره به حس کردن احساساتی وادار کنه که مدتهاست ازشون فاصله گرفتیم، موسیقی تبریه که یخ دریای درونمون رو میشکنه، کمک میکنه ناراحتی هایی که تحملشون کمرشکن هست رو تحمل کنیم، موسیقی انسان رو به وادی زندگی و امید برمیگردونه و مثل پدر و مادری مهربون در زمان نیاز پیشمونه و مارو همراهی میکنه و وقتی اراده خودمون آسیب دیده مارو وادار به عمل میکنه، وجود عادی و تکراریمون رو جلا میبخشه و میتونه حس و حالمون رو لیفت کنه و بالا بکشه.

موسیقی مارو به اصل و غریزمون برمیگردونه و زمانی که منطق و عقل برخلاف میلمون نظر میدن مارو محفوض از خطرات روانی نگه میداره.

موسیقی مرز بین آدمهارو از بین میبره و باعث میشه بجای دیدن تفاتهامون به اونچه که بینمون مشترکه نگاه کنیم.

اگر به این نگاه کنید که بعضی وقتها با منطق و تعقل چقدر سخته که حس و حالمون رو عوض کنیم و موسیقی این کار رو براحتی برامون انجام میده میتونیم متوجه بشیم که چقدر مدیون موسیقی هستیم.

لازمه یه زندگی خوب فقط دیدگاه ها و ایدئولوژی ها و فلسفه خوانی و دنباله رو منطق بودن نیست، جدای اینها هرانسانی پلی لیستی لازم داره که بتونه در زمان نیاز انسان رو به خودِ امیدوار، خودِ مقاوم و خودِ احساسیش برگردونه.


پست قبلی امروز : خانومهای چادری -پایان-

  • محمود دوم