بهم گفت:
زنها نمیدونن چطور عاشق باشن،
ولی تو میدونی،
زنها فقط میخوان زالو باشن،
اینو میدونم چون خودم زنم.
من خندیدم.
پس ناراحت تموم شدنِ رابطت نباش،
چوتکه اون الان زالوی یکی دیگه شده،
یکم یگه حرف زدیم و خدافظی کردم و گوشی رو گذاشتم.
بعدش رفتم توالت و یه تپه ریدم
و فکرکردم که خب من هنوز زندم
هنوز میتونم از بدنم آشغال بریزم بیرون
و تا وقتی این اتفاق میوفته
میتونم خیانت،
تنهایی،
و زخم گوشه ناخن رو تحمل کنم.
با این فکرا پاشدم،
کونمو شستم،
سیفون رو کشیدم،
و دوباره فکر کردم،
درسته، من میدونم چجوری عاشق باشم،
شلوارمو بالاکشیدم و رفتم تو اتاق
زنها نمیدونن چطور عاشق باشن،
ولی تو میدونی،
زنها فقط میخوان زالو باشن،
اینو میدونم چون خودم زنم.
من خندیدم.
پس ناراحت تموم شدنِ رابطت نباش،
چوتکه اون الان زالوی یکی دیگه شده،
یکم یگه حرف زدیم و خدافظی کردم و گوشی رو گذاشتم.
بعدش رفتم توالت و یه تپه ریدم
و فکرکردم که خب من هنوز زندم
هنوز میتونم از بدنم آشغال بریزم بیرون
و تا وقتی این اتفاق میوفته
میتونم خیانت،
تنهایی،
و زخم گوشه ناخن رو تحمل کنم.
با این فکرا پاشدم،
کونمو شستم،
سیفون رو کشیدم،
و دوباره فکر کردم،
درسته، من میدونم چجوری عاشق باشم،
شلوارمو بالاکشیدم و رفتم تو اتاق