ترسیده بودم از حرفی که یکی از بچه ها
درمورد "توانایی بدن" زده بود
من اما هیچوقت درخودم "نیاز جسمی" احساس نمیکردم
هرجور شده بود میخواستم آن روز
"آن کار" را با او انجام دهم
حتی به یک داروخانه رفتم
برای خرید قرص هایی که بچه ها میگفتند "توانایی بدن" را افزایش میدهد
وارد داروخانه که شدم، بشدت سرخ شده بودم
به سمت فروشنده مرد رفتم
آهسته و آرام حرف زدم
فروشنده بلند گفت که نمیفهمد چه میگویم
گفت بلندتر حرف بزنم
سرتا پایم خیس شده بود
من هم نام داروی موردنظرم را گفتم
صدای خنده چند داروساز خانوم را میشنیدم
فروشنده مرد گفت برای چه کسی میخواهی؟
احساس بدی داشتم
ناگهان عصبانی شده بودم
جواب دادم برای پدربزگم، مهم است؟
خندید و گفت نه، گفت مبارکا باشه !
حس میکردم دیگر حتی مغازه بقل دستی هم متوجه شده چه در سر دارم
به او فکر کردم
با خودم گفتم
امیدوارم ارزشش را داشته باشد
و الا دهن او را سرویس میکنم ! بی دلیل
به سمت باجه صندوق رفتم
و هزینه دارو را به خانومی که با تکان سر من را نگاه میکرد دادم
حتما با خودش فکر هایی میکرد که درست نبودند
من آنطرف خیابان قرص هارا داخل جوی آب ریختم
بعدا او بهم گفت که چقدر احمقم :|
درمورد "توانایی بدن" زده بود
من اما هیچوقت درخودم "نیاز جسمی" احساس نمیکردم
هرجور شده بود میخواستم آن روز
"آن کار" را با او انجام دهم
حتی به یک داروخانه رفتم
برای خرید قرص هایی که بچه ها میگفتند "توانایی بدن" را افزایش میدهد
وارد داروخانه که شدم، بشدت سرخ شده بودم
به سمت فروشنده مرد رفتم
آهسته و آرام حرف زدم
فروشنده بلند گفت که نمیفهمد چه میگویم
گفت بلندتر حرف بزنم
سرتا پایم خیس شده بود
من هم نام داروی موردنظرم را گفتم
صدای خنده چند داروساز خانوم را میشنیدم
فروشنده مرد گفت برای چه کسی میخواهی؟
احساس بدی داشتم
ناگهان عصبانی شده بودم
جواب دادم برای پدربزگم، مهم است؟
خندید و گفت نه، گفت مبارکا باشه !
حس میکردم دیگر حتی مغازه بقل دستی هم متوجه شده چه در سر دارم
به او فکر کردم
با خودم گفتم
امیدوارم ارزشش را داشته باشد
و الا دهن او را سرویس میکنم ! بی دلیل
به سمت باجه صندوق رفتم
و هزینه دارو را به خانومی که با تکان سر من را نگاه میکرد دادم
حتما با خودش فکر هایی میکرد که درست نبودند
من آنطرف خیابان قرص هارا داخل جوی آب ریختم
بعدا او بهم گفت که چقدر احمقم :|