برای هممون پیش اومده که تو بحثی شرکت کنیم که طرف مقابل در برابر منطق گوش شنوا نداشته باشه. انگار یه دیواری ساختن که شمارو بیرونش بزارن و نشنون که چی میگین.
ولی چرا ممکنه کسی گوشش رو به منطق و عقلانیت ببنده؟
برای این سوال سه جواب وجود داره :
1) طرف نمیفهمه
این فرد قصدش اذیت کردن شما نیست، درسته بهرحال بین شما و این دسته از افراد هم یه دیوار وجود داره، ولی اینها خودشون این دیوار رو نساختن ! کاریش نمیتونن بکنن، دست خودشون نیست، حرفتون رو نمیفهمن، فقط همین.
2)طرف نمیخواد بفهمه
حالیشون میشه، خوب هم حالیشون میشه چی میگین! فقط نمیخوان بفهمن، برای اینکار دلایل غیرمنطقی و خودخواهانه خودشون رو هم دارن. شما دارین بهشون اطلاعاتی رو میدین که اونا از داشتن اون اطلاعات ناراحت میشن، اونهارو از کانفرت زونشون خارج میکنه، شاید زیاد اهل تفکر نباشن، شاید تنبلن و دوست ندارن تحریک بشن برای تغییر عقایدشون، کسایی که از در "من همه چیزو میدونم" وارد میشن درحالیکه اهل تفکر نیستن. افرادی که دوست دارن خودشون رو بدون فکر کردن در حد رهبران تفکر نشون بدن.
3)طرف نباید بفهمه
این دسته میفهمن چی میگین و اگر بخوان هم میتونن تغییر کنن و تعصبی در ماجرا وجود نداره، بحث اینجاست که با اینکه شما فکر میکنید طرف باید حرفتون رو گوش کنه و تغییر کنه، اما برای خود طرف حرف شما اولویت نداره و خیلی ساده براش مهم نیست.
دستور العمل زیر رو با دقت بخونید تا مثل شخص نویسنده سردرد نگیرید از اینکه ندونید دچار کدوم دسته از این افراد هستید!
اگر نمیفهمند، بهشون فشار نیارید : کسی رو گوشه رینگ گیر نندازید که مجبورش کنید بفهمه، ببخشیدشون گناهشون اینه که نمیبینن اونچیزی رو که شما میبینید.
اگر نمیخوان بفهمند، بشدت فشار بیارین : بفرستیدشون گوشه رینگ و پیروز مبارزه بشید از این تنبلهای لوس. اونا بهتون قدرت پذیرش رو بدهکارن، بدستش بیارید.
اگر نباید بفهمن، مساوی کنید و بکشید کنار : فشار نیارید، حرف رو بزنید و بکشید کنار، شما چیزی رو میگید که برای شما مهمه، اونها هم چیزی میگن که برای خودشون مهمه، چیزی از این بحث حاصل نمیشه.
منبع : psychologytoday
ولی چرا ممکنه کسی گوشش رو به منطق و عقلانیت ببنده؟
برای این سوال سه جواب وجود داره :
1) طرف نمیفهمه
این فرد قصدش اذیت کردن شما نیست، درسته بهرحال بین شما و این دسته از افراد هم یه دیوار وجود داره، ولی اینها خودشون این دیوار رو نساختن ! کاریش نمیتونن بکنن، دست خودشون نیست، حرفتون رو نمیفهمن، فقط همین.
2)طرف نمیخواد بفهمه
حالیشون میشه، خوب هم حالیشون میشه چی میگین! فقط نمیخوان بفهمن، برای اینکار دلایل غیرمنطقی و خودخواهانه خودشون رو هم دارن. شما دارین بهشون اطلاعاتی رو میدین که اونا از داشتن اون اطلاعات ناراحت میشن، اونهارو از کانفرت زونشون خارج میکنه، شاید زیاد اهل تفکر نباشن، شاید تنبلن و دوست ندارن تحریک بشن برای تغییر عقایدشون، کسایی که از در "من همه چیزو میدونم" وارد میشن درحالیکه اهل تفکر نیستن. افرادی که دوست دارن خودشون رو بدون فکر کردن در حد رهبران تفکر نشون بدن.
3)طرف نباید بفهمه
این دسته میفهمن چی میگین و اگر بخوان هم میتونن تغییر کنن و تعصبی در ماجرا وجود نداره، بحث اینجاست که با اینکه شما فکر میکنید طرف باید حرفتون رو گوش کنه و تغییر کنه، اما برای خود طرف حرف شما اولویت نداره و خیلی ساده براش مهم نیست.
دستور العمل زیر رو با دقت بخونید تا مثل شخص نویسنده سردرد نگیرید از اینکه ندونید دچار کدوم دسته از این افراد هستید!
اگر نمیفهمند، بهشون فشار نیارید : کسی رو گوشه رینگ گیر نندازید که مجبورش کنید بفهمه، ببخشیدشون گناهشون اینه که نمیبینن اونچیزی رو که شما میبینید.
اگر نمیخوان بفهمند، بشدت فشار بیارین : بفرستیدشون گوشه رینگ و پیروز مبارزه بشید از این تنبلهای لوس. اونا بهتون قدرت پذیرش رو بدهکارن، بدستش بیارید.
اگر نباید بفهمن، مساوی کنید و بکشید کنار : فشار نیارید، حرف رو بزنید و بکشید کنار، شما چیزی رو میگید که برای شما مهمه، اونها هم چیزی میگن که برای خودشون مهمه، چیزی از این بحث حاصل نمیشه.
منبع : psychologytoday