فکر میکنید؟
فکرای عجیب، مثلا به حیوانات؟ میدونم حرف زدن تو کشوری مثل ایران از حیوانات و اینا واقعا مسخره بنظر میرسه! اما بهرحال ذهن آدم بعضی وقتها میره بعضی جاها، دست خود آدم هم نیست.
دنیز هرزینگ تو تد تاکی درمورد اینکه آیا انسان میتونه با دلفینها صحبت کنه و ارتباط برقرار کنه صحبت کرد، باعث شد بخوام درمورد حیوانات بنویسم، برای من موضوع حیوانات همیشه جذاب بوده، همیشه و از بچگی این سوالهارو داشتم که مثلا آیا حیوانات هم مثل ما هستند؟ حیوانات هم زبان بخصوص خودشون رو دارند؟ سگها از گربه ها باهوش ترن یا گربه ها از سگها؟ بین حیوانات هم اونایی که باهوش ترن از اونایی که هوش کمتری دارند بیشتر زجر میکشن؟! و سوالهایی از این دست.
الان علم نشون داده اکثر باورهامون درمورد حیوانات اشتباه بوده و کم کم سوالات از اینکه آیا حیوانات هم عقل دارن به اینکه چرا حیوانات عقل و احساس دارند تغییر پیدا کنه، درحال حاضر دانشمندهای بیولوژی و تکامل این سوالهارو مطرح میکنن که اصلا حیوانات چرا باید چیزی به اسم عقل(تعریف از عقل میتونه هرچیزی که نشون دهنده هوش و درایت حیوانات باشه رو شامل بشه) یا احساس رو در خودشون به تکامل برسونن. با اینکه علم انتروزولوژی خیلی پیشرفت کرده اما هنوز یه فیلد خیلی ناشناخته و جذابه، حداقل برای من که خیلی جذابه.
"سالها پیش، مردم خیال میکردن فقط انسان توانایی استفاده از ابزار رو داره، فقط انسان هوشیاری آگاهانه داره و فقط انسانه که به روشهای پیشرفته برای ارتباط با همنوعانش دست پیدا کرده، و الان میدونیم که این دیدگاه های گونه پرستانه تماما اشتباه بوده" - مارک بکوف
وقتی خودم در این موارد مطالعه میکنم همیشه ایده های داروین درمورد پیوستگی تکامل رو گوشه ذهنم دارم، داروین میخواست بگه تفاوت بین موجودات کلی نیست، بلکه درجه داره، مثلا اینطور نیست که درمورد عقل موجودی عقل داشته باشه و یکی دیگه نداشته باشه، تفاوت بین گونه ها به درجه وجود ویژگیهای مختلف وابسته است. خلاصه کلام اینکه، اگر ما ویژگی ای رو داریم، حیوانات هم اون رو دارن، یکی بیشتر، یکی کمتر.
خب، حالا که میدونیم حیوانات هم عقل و احساس دارن، ویژگی و کیفیات این عقل چطوریه؟ فکر اینکه روزی به شناختی از حیوانات برسیم که بتونیم باهم ارتباط برقرار کنیم (کلامی مثلا) خیلی هیجان انگیزه، البته از اون روز یه جورایی هم باید بترسیم، فکر کن چقدر دل حیوانات باید پُر باشه از ما، بنظرتون حیوانات هم فحش دادن رو بلدن؟!
از این بحث میرسیم به حیات وحش خونه ما! (میتونید از اینجا بخونید)
من عادت دارم به تماشای عکسهام، خیلی زیاد، معتاد این کارم. از حیوانات هم زیاد عکس دارم، همیشه وقتی به یه عکسی که از یه حیوون گرفتم میرسم با خودم میگم الان داره پیش خودش به چی فکر میکنه؟! مثلا این گنجشک که چندروزی مهمون ماست تا بتونه پرواز کنه به چی فکر میکنه؟ منکه میگم پیش خودش میگه اینجاهم همچین جای بدی نیستا، خودمو الکی به مصدومیت میزنم و تا اخر عمر تو موهای این پسره زندگی میکنم! احتمالا باقی گنجشکهای حیاط که نگاهش میکنن پیش خودشون میگن عجب زندگی لاکچری ای داره اون!
درمورد خرگوش برادرم زیاد سوال ندارم، چون خیلی بی خاصیته، فقط میخوره و میخوابه و خب طبق تجربه میدونم که انسانهای بی خاصیت اهل فکر کردن نیستن، چه برسه به حیوانات بی خاصیت!
قناری های مادرم اهل پارتی و فعالیتن، اینور اونور میپرن و جیغ و داد میکنن، تو دیدگاهم نوع تفکر قناریها به نوع تفکر یه دختر برون گرای 17-18 ساله نزدیکه.
اینم یه احمق واقعیه! نماد کم عقل بودنه برای من، میتونه حتی نظریه های داروین درمورد پیوستگی تکامل رو نقض کنه و موجودی باشه که کاملا بی عقله! مدتهاست میاد تو حیاط، نه تونسته مرغ بگیره نه قناری، نه حتی وقتی گنجشک بالا افتاده بود تو حیاط تونست به موقع سر برسه تا بخورتش، تازه فکر میکنم یه بار از خروسمون کتک هم خورد! خیلی احمقی برادر، چرا تکامل پیدا نمیکنی تو؟!
ماهی ها هم حتما به این فکر میکردن(بله، فعل گذشتش، هفته پیش در جریان مسافرتی که داشتیم و از فرط تنهایی خودکشی کردند، یادشان گرامی) که این انسانهای احمق به ما میگن حافظمون سه ثانیه ایه، اگر یه ماهی قرمز زبون باز کنه احتمالا از تمام رنجهایی که به خودشو همنوعاش درطول سالیان وارد شده زار زار گریه کنه.