فراتر از دیپلم

اینجا سخن از مردی است که نتوانست بین دلستر و ترانه مورد علاقه اش یکی را انتخاب کند.
مردی خسته
مردی که اسهال داشت و دارد

از جمله ی رفتگان این راه دراز/ باز آمده کیست تا به ما گوید راز؟
  • محمود دوم
بخودم میگم : مگه سگی؟
خودم بهم میگه : به تو چه، خوشم میاد بو کنم
-خب اخه ابله وقتی مردم دارن نگاهت میکنن چرا مچ دستمونو بو میکنی؟
-چیکار کنم خب پیش اومد
-کنترل کن خودت رو، مسخره
-ببخشید
-برو از جلو چشام گمشو، نمیخوام ببینمت
-چطوری؟
- ... -_-


دو نوع دانشجو داریم که زود از سر جلسه امتحان بلند میشه، یکی اونی که خیلی خونده و سریع همه چی رو مینویسه، یکی اونی که خیلی نخونده و سریع به این نتیجه میرسه که وقت خودش رو با زل زدن به برگه نگیره. حالا اینکه من جزء کدوم دستم که زود بلندشدم از سر جلسه بماند !
  • محمود دوم
میگم خوابم میاد
میگه شب زودتر بخواب
خب
اونم یه آدم معمولی دیگه است
مثل همه شماها
مثل همه شماهایی که به کسی که کم خوابیده
بجای خواب صبح
خواب شب رو پیشنهاد میکنید
آدمها کی میخوان متوجه بشن
که
خواب صبح یه چیز دیگست !

  • محمود دوم


یه جایی خوندم که امسال برای هاله سحابی و پدر بزرگوارش، یادبودی برگزار نمیشه، یادشون گرامی

هر سفری به سوغاتیشه، براتون سوغاتی آوردم، از نوع طبیعیش ...
12شب
6صبح
پیشنهاد میشه با هندزفری و هدفون گوش کنید
  • محمود دوم
از زنجان کوبیدم اومدم تهران، تهران یه مسیری که 2 ساله دارم میرم و میام رو اشتباه میرم، از زنجان تا تهران 3.5 ساعت تو راه و از تهران تا تهران 2 ساعت تو راه ...
حالا خونم، پدرجان میگه بریم شمال؟ با قیافه ای خسته میگم : اِه ...
به مادرم میگه حله محمودم راضیه، جمع کن بریم!
دارن جمع میکنن جدی جدی، بدتر اینه که جمعه باید برگردیم، واقعا خستم.

فرصت نکردم هنوز خودکشی کنم، دو دقیقه تایم آزاد پیدا کنم میکشم خودمو، نگران نباشین.

با دوستان خسته تر از خودتان تا سرکوچه رفتن هم خطاست
درضمن، همیشه انقدر زشت نیست قیافم :| اینجا واقعا خستم
  • محمود دوم

من همین الان درحال بستن طناب خودکشی ...

 

 

 

+ کلا چون ادیت نکردم با برنامه کیفیت صدا هم پایینه، ببخشینم :)

 

  • محمود دوم


فصل جدید هاوس آو کاردز، اونم با شروع فرجه ها، خبری بس عالی، تمومش که کنم از این فصل خواهم نوشت (فصل5)، امیدوارم این سریال رو دیده باشین که اگر ندیدین 7/16 عمرتون برفناست! البته سریال فصل به فصل کمی ضعیف شد و شروعش یه چیز دیگه بود، اما هیجان همچنان بالاست. شماها که همتون تا دوروز پیش داد و هوار سیاسیتون گوش مارو کر کرده بود، ببینید!

شروع سریال خوب بود و هرچند که فرانک آندروود مثل فصلهای گذشته با دوربین صحبت نمیکنه، اما نگاه هاش بهمون نشون میده که اون مارو فراموش نکرده!


  • محمود دوم

خیلی خوبه که همه دارن کم کم مارو سعادتمند میکنن به شنیدن صداشون، عالمه، یاسی، صخی، صداهایی که انتظارشون رو نداشتم و خنده هایی که ترس آدم رو بر می انگیزه :)) بازم از این کارها بکنید :)

 

 

 


به مجموعه تپق هام تپق 4دقیقه و 35دقیقه هم اضافه شد  ^_^

 

 

ویرایش : همینکه پست کردم پری خانوم هم صوتی گذاشت :)) تیم دوبله میشه زد قشنگ با این صداها

 

  • محمود دوم
همه دلشون شکسته، همه مورد تجاوز نیروی بی احساس بیگانه واقع شدند.
یه بار نشد یه نفر بنویسه که من دل شکوندم، من بی احساس بودم، من خودخواه بودم، آره من اینکارارو با کسی کردم، آره من یه هیولام، یه هیولام که آروم و متین و یه پکیج کامل جلوه میکنم.
باورت نمیشه این آدم آروم چه چیزیه، باور که چه عرض کنم، حدس هم نمیتونی بزنی که این اصلا آدم نیست، این خنده ها خنده های آدم نیست، این حرف زدنهای قشنگ ... گرفتار جلوه آروم این موجودات میشی، یه هیولای بی احساس.
هیولاها تو قصه ها نیستن، واقعی اند، خیلی واقعی، در اقلیت هم نیستن، فقط خوب یاد گرفتن آروم جلوه کنن، خوب یاد گرفتن چهره سرد و سنگیشون رو پشت لبخندهاشون قایم کنن ...
من هیولا دیدم، هیولا شدم
  • محمود دوم
در ادامه این پست
با پدرم صحبت کردم، ازم خواهش کرد بگردم و پیداش کنم و اینکه بپذیرم اشتباهم رو و جبرانش کنم، به همین دلیل هفته قبل به انتظامات معرفی کردم خودم رو :))
با دوربین شماره پلاکش رو درآوردن و بهش خبر دادن، امروز اومد و 80 تومن خسارت ازم گرفت و رفت :|
پدرم میگفت به خسارت وارده نگاه نکن، ببین چه درسی گرفتی، تنها درسی که گرفتم این بود که بعضی وقتا تو زندگی یهو 80 تومن پول غیب میشه :)
  • محمود دوم