فراتر از دیپلم

اینجا سخن از مردی است که نتوانست بین دلستر و ترانه مورد علاقه اش یکی را انتخاب کند.
مردی خسته
مردی که اسهال داشت و دارد

۲۷ مطلب با موضوع «اجتماع» ثبت شده است


هنوزم نرخ بیکاریمون بالاست و هنوزم نرخ مشارکت تو بازار کارمون پایینه . همه هم دارن از وضعیت بد اقتصادی حرف میزنن، وضع بد هم هست، تا اونجایی که یه صبحانه برای 4 نفر توی یه رستوران خیلی معمولی کشورمون 100 هزارتومن هزینه داره .
اما جالب اینه : با این وضعیت بد اقتصادی چطوری شده که 10 میلیون ماشین تو تعطیلات فقط به شمال کشور وارد شدن .
سوال من اینه : ما که اصالتا شمالی هستیم و میخوایم به مادربزرگ پا به سن گذاشتمون سر بزنیم باید 7-8 ساعت تو جاده باشیم ؟ منطقیه که 200 کیلومتر فاصله بین شهری انقدر زمان ببره؟ کجای کار میلنگه؟ منکه دیگه یادم نمیاد کی بود آخرین بار که تو این مسیر به ترافیک نخورده باشم، دیگه جاده هراز قشنگ نیست، دیگه هواش بوی زندگی نمیده، بوی ترافیک میده بوی دود .
دقیقا نمیدونم چطوری باید این موضوع رو اشکال یابی کنم از بس که اشکال زیاده، جاده هامون مناسب نیست؟ ماشینامون زیاده؟ فرهنگ رانندگی نداریم؟ زیاد به شمال کشور سفر میکنیم؟ مکانهای دیدنی و خوش آب و هوای دیگه کشورمون رو نمیشناسیم؟!
 برای یه عده عادت شده مسافرت به شمال که خب خلاف قانون هم نیست، اما جاده هامون کشش این حجم ماشین رو ندارند، ویلاسازی ها تو روستاهای شهرهای شمالی زیاده و ملکهایی که قبلا یه کشاورز توش زندگی میکرد حالا خالیه جز آخرهفته ها و تعطیلات .

حالا میاین میرین اشکال نداره، داداش/آبجی دیگه وقتی ترافیک شدیده و قفل شده حرکتی نیست چرا ماشینتو خاموش نمیکنی؟ مشکل اقتصادی برای تهیه سوختت نداری ؟ باشه متوجه شدیم، دیگه این جنگلها چه گناهی کردن که امثال تو باید از کنارشون رد بشی؟ فکرمیکنی اینهمه ماشین که خاموش نمیکنن و درجا کار میکنن چقدر آلاینده دارن تولید میکنن و چقدر سوخت هدر میدن ؟

پ.ن : درحین ثبت این عکس از باغ خصوصی مردم سگش چنان پارسی نمود که نزدیک بود اتفاق های بدی از ترس برام بیوفته، الان این تقصیر کیه؟ نیاین شمال دیگه انقد اه XD
  • محمود دوم

عنوان را میخواستم بزنم :
"شاید، فقط شاید، نظرتون برای مردم به ****** باشه، پس همه جا نظر ندهیم" طولانی بود نزدم.

شرح اتفاق :

آن گل فروشی
اه، تف به آن گل فروشی
شلوغ بود و بانوانی در آن مشغول به گل بوییدن
احمقی که گلایل هارا با حالت تعجب نگاه میکرد
شک ندارم با خود میگفت :
"گلایل میخرن الان؟ یا برای زمانی دیگراست آن؟"
یکی چونان آرایشی داشت
که هرلحظه میگفتم
از سنگینی آرایشش الان است که با صورت به زمین بخورد
بگذریم، میگفتم
چندشاخه گل زیبا برداشتم
دست گلش کرد و گفت : 68700 تومان، مهمان باشید
دست در جیب کردم، کارتم نبود، پول شمردم : 65000تومان
فاک
دخترک خندید
مشغول عذرخواهی بودم و جنبش دستانم به معنی دنبال کارت گشتن
مردک گفت من عجله دارم
و زنی که گفت حالا مجبور نبودی این چنین سنگینش کنی
خب
اینجانب گاها قاطی میکند
یک رز بسرعت از دست گل کندم به زن دادم (با حالت سر گفتم بهش که گل را درجایش بگذارد)
گفتم : روزتان مبارک :)
و گلفروش :|

  • محمود دوم

مامان جون امروز ناراحت بود

از مشتری که وقت آرایشگاه گرفته ولی نیومده

همه رو الاف کرده

و چه تومان هایی که از جیب مامان جونم در رفت

مامان من خیلی مهربونه

گلوم چرک کرده برام یه معجون معلوم نیست چندصد تخم درست کرده

عکسشم پایین موجوده

درکل خواستم بگم اگه وقت میگیرین دم عیدی، سر وقت حاضر شین

بی ادبا

ببین

  • محمود دوم
عنوان مطلب، خیلی ضرب المثل قشنگیه . با یه گل بهار نمیشه، یجورایی شبیه یه دست صدا نداره است .
امروز وقتی پشت فرمون بودم هم داشتم بهش فکر میکردم، ترافیک شده بود و مردم میریختن حاشیه جاده با سرعت میرفتن و در انتها وقتی به محل حادثه میرسیدن سرشون رو کج میکردن به سمت جاده و باعث میشدن ترافیک شدیدتر بشه حتی .
میخواستم منم بپیچم و مثل اونا بی فرهنگ باشم، کی به کیه، سریعترمیرسم خونه حداقل، اصلا این ضرب المثل هم تایید میکرد رفتارمو که بخوام مثل بقیه باشم، آخه با یه گل که بهار نمیاد، تنهایی نمیتونستم فرهنگ کل اون راننده هارو عوض کنم ...
امیدوارم تو سال جدید هممون باهم گل باشیم و باهم بهار رو تجربه کنیم، کاری نکنیم گلهای تنها انگیزشون از اومدن بهار رواز دست بدن و اوناهم دیگه گل نباشن :)
  • محمود دوم
اگه از یکی خوشتون اومد برید بهش بگید
شاید فردا دیگه فرصتش نباشه
اگرم یکی اومد گفت از شما خوشش میاد و شماهم ازش خوشتون میومد نزارید بره
شاید دفعه بعدی براتون پیش نیاد
  • محمود دوم
ترسیده بودم از حرفی که یکی از بچه ها
درمورد "توانایی بدن" زده بود
من اما هیچوقت درخودم "نیاز جسمی" احساس نمیکردم
هرجور شده بود میخواستم آن روز
"آن کار" را با او انجام دهم
حتی به یک داروخانه رفتم
برای خرید قرص هایی که بچه ها میگفتند "توانایی بدن" را افزایش میدهد
وارد داروخانه که شدم، بشدت سرخ شده بودم
به سمت فروشنده مرد رفتم
آهسته و آرام حرف زدم
فروشنده بلند گفت که نمیفهمد چه میگویم
گفت بلندتر حرف بزنم
سرتا پایم خیس شده بود
من هم نام داروی موردنظرم را گفتم
صدای خنده چند داروساز خانوم را میشنیدم
فروشنده مرد گفت برای چه کسی میخواهی؟
احساس بدی داشتم
ناگهان عصبانی شده بودم
جواب دادم برای پدربزگم، مهم است؟
خندید و گفت نه، گفت مبارکا باشه !
حس میکردم دیگر حتی مغازه بقل دستی هم متوجه شده چه در سر دارم
به او فکر کردم
با خودم گفتم
امیدوارم ارزشش را داشته باشد
و الا دهن او را سرویس میکنم ! بی دلیل
به سمت باجه صندوق رفتم
و هزینه دارو را به خانومی که با تکان سر من را نگاه میکرد دادم
حتما با خودش فکر هایی میکرد که درست نبودند
من آنطرف خیابان قرص هارا داخل جوی آب ریختم
بعدا او بهم گفت که چقدر احمقم :|
  • محمود دوم

همیشه میخواستم فرانسه یادبگیرم

بنظرم خیلی زبان قشنگیه

الانم دارم یاد میگیرم

تا چشش درآد

دقیقا نمیدونم مخاطبم کیه :/

ولی

همونی چشش درآد

که همیشه تو ذهنم این کارو به تاخیر مینداخت

نفس تنبل؟

نمیدونم



  • محمود دوم