فراتر از دیپلم

اینجا سخن از مردی است که نتوانست بین دلستر و ترانه مورد علاقه اش یکی را انتخاب کند.
مردی خسته
مردی که اسهال داشت و دارد

۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

57 سال اختلاف: مکالمه پسری 7 ساله و مردی 65 ساله

رنگ سبز مرد 64 ساله و مشکی کودک 7 ساله است

64 ساله: بدترین چیزِ جوان بودن چیه؟

7 ساله: خب خیلی مشق بهت میدن، یجورایی هم خوبه هم بد


بدترین چیز پیر بودن چیه؟

اینکه نمیتونی کارهایی که قبلا میتونستی انجام بدی رو انجام بدی ...

مثلا نمیتونی وسایل رو از رو زمین بلند کنی؟

خب من هنوز میتونم این کارهارو انجام بدم، ولی خب پیر که میشی بدنت یکم سفت و سخت میشه و کشش نداره

میدونم، خیلی سخته بخوای خم شی و وسایل برداری

آره درسته، ممکنه بیشتر از قبل مریض بشی، که امیدوارم من اینطوری نشم

خیلی بده

آره خیلی بده

تنها زمانی که من بیمارستان بودم زمانی بود که داشتن من رو از شکم مادرم بیرون میاوردن


اوه، دوست داشتی بزرگ باشی؟

آره مثلا اینکه بزرگ بودم و برای خودم چیزایی که میخواستم رو میخریدم و ازدواج کرده بودم


دوست داشتی جوان باشی؟ چرا؟

خب خوبی جوان بودن اینه که زمان بیشتری داری، زمان بیشتر برای انجام کارهات داری، میتونستم بازی کنم ... که البته بازی هم میکردم، جوانتر که بودم بازی گاوچرون و سرخ پوست رو بازی میکردم ...

منم این بازی رو میکنم

واقعا؟

آره

خب من از همینِ جوانی خوشم میاد، میتونستم بیشتر از تخیلاتم استفاده کنم

عجب داستان غم انگیزی، دیگه نمیتونی اینکارارو بکنی

البته میتونم یه گاوچران پیر باشم


عاشق میشی؟ چه حسی بهت میده؟

نمیدونم، ولی فکر کنم ازدواج کنم با عشقم و بچه دار بشم و خوش بگذره بهم، البته باید پوشک بچه رو عوض کنم ولی اونم باحاله، اما اگه گریه کنه چی؟

خب آره میکنه ...

واسش اِد شیران میخونم ...


الان عاشق کی هستی؟

آممم، مادرم

بابات؟

آره بابامم دوست دارم، خانوادمو دوست دارم


عاشق شدی؟ چه حسی داشت؟

خب، برای من متفاوت بود، من دیر عاشق شدم

ازدواج کردین؟

نه متاسفانه، پارتنرم فوت شد، خیلی غم انگیز بود

الانه که گریم بگیره

نه نه نه، گریه نکن، این اتفاقات میوفته شاون، زندگی همینه، خاطرات خوبی هست که به یادگار میمونه، میتونی با اون خاطرات به یاد خوشی زندگی بیوفتی و این خیلی مهمه


از هر دونفر خواسته شد همدیگر رو نصیحت کنن و بهم پیشنهادی برای ادامه زندگی بدن


نصیحت من بهت شاون، اینه که لازم نیست پولدار باشی تا خوشبخت باشی، کارهایی که دوست داری رو انجام بده و خوشحال باش، وقتی تو خوشحالی اطرافیانتم خوشحالن


منم نصیحت میکنم که ... که ... عادی رفتار کنی، احمقانه رفتار نکنی، به کسی زور نگی، مثلا من تو مدرسه رفیقم الکس رو هروقت ناراحته بغل میکنم، شاید جواب نده ولی ...

نه نه خیلی نصیحت خوبیه، و اینکه خودت باشی و نزاری بقیه بهت بگن چطور باشی، درسته نه؟

آره

مطمئنم زندگی موفقی خواهی داشت، همه امکانات رو داری، دوستات رو داری و دوستات رو هم حتما نگهدار

  • محمود دوم
خیلی از چیزهام رو تو مدرسه جا گذاشتم
خیلی بیشتر از مداد و پاک کن و شال گردن
توی مسیر مدرسه امام صادق، کوچه چهل و هفتم، لای شعار هفته بیست و نمیدونم چندم
ایکاش همونطور که مادرم پیش بینی میکرد
یه روز خودم رو هم گم میکردم
  • محمود دوم

یکی از آرامش بخش ترین چیزهایی که تو جامعه انسانی ابداع شده لالاییه، تو تمام فرهنگها و جوامع همیشه مادرها با خوندن نواهایی برای بچه هاشون اونهارو خوابوندن. نکته جالب درمورد لالایی اینه که الزاما متن و کلمات یک نوا نیست که مارو به آرامش میرسونه، بچه ای که براش لالایی خونده میشه درکی از کلمات و حرفها نداره و این نواست که تاثیر خودش رو میزاره.

بچه ها بهمون نشون میدن که ماها موجودات صوتی ای هستیم، خیلی قبلتر از اینکه موجودات درک و فهم و کلمات باشیم، درسته وقتی انسان بزرگسال میشه به سمت مفهوم و متن میره، اما حسی درونمون نسبت به نوا و ریتم وجود داره که تا عمیق ترین نقاط درونمون نفوذ میکنه، این تاثیر خیلی بیشتر از تاثیر هر حرف و ایده و بحثیه. موزیسین با موسیقیش میتونه مثل فیلسوف و فراتراز اون روی ما اثرگذار باشه.

از افسانه های یونان باستان همیشه مبهوت داستان اورفئوسِ موزیسین بودم، زمانی اورفئوس مجبور میشه همسرش رو از دنیای جهنم نجات بده، برای وارد شدن به دروازه های جهنم اورفئوس باید از سربروس عبور کنه، سگی سه سر که محافظ در دنیای جهنم و مردگانه. در افسانه اومده که اورفئوس چنان موسیقی زیبا و سحرانگیزی نواخت که هیولای خشمگین برای مدتی آروم و ملایم شد.

یونانیان با افسانه اورفئوس به خودشون قدرت روانی نهفته در موسیقی رو یادآوری میکردن، اورفئوس تلاش نکرد که بیاد با سربروس با منطق و دلیل حرف بزنه و اینکه متقاعدش کنه که چقدر وارد شدنش به دروازه جهنم مهمه، بهش از اینکه چقدر همسرش رو دوست داره و چقدر دوست داره که اون دوباره پیشش باشه نگفت.

سربروس -مثل همه ما آدمها وقتی که ناراحت و رنج دیده ایم- درمقابل منطق و دلیل کربود و حرف منطقی رو نمیشنید، با اینحال پذیرای تاثیر موسیقی بود، اورفئوس فقط باید راه درست تاثیرگذاری روی سربروس رو پیدا میکرد.

وقتی ما ناراحت و مضطرب هستیم بعضی وقتها آدمهای مهربونی دور و اطرافمون داریم که سعی میکنن با ایده ها و حرف زدنها آروممون کنن و با همصحبتی باهامون از دردمون بکاهن، اما مثل سربروس بعضی وقتها راحتترین و موثرترین راه آرامش پلی کردن موسیقیه.

بعضی وقتها لازمه که با یه لالایی یا اثری از شوپن یا آهنگی از ناتالی مرچنت آروم بگیریم و ملایم تر بشیم تا اینکه بخوایم به منطق و دلیل گوش کنیم.

موزیک بزرگترین و برترین تنظیم کننده حالت انسانه که تا حالا اختراع شده، آثار موسیقی بیشماره:

میتونه مارو دوباره به حس کردن احساساتی وادار کنه که مدتهاست ازشون فاصله گرفتیم، موسیقی تبریه که یخ دریای درونمون رو میشکنه، کمک میکنه ناراحتی هایی که تحملشون کمرشکن هست رو تحمل کنیم، موسیقی انسان رو به وادی زندگی و امید برمیگردونه و مثل پدر و مادری مهربون در زمان نیاز پیشمونه و مارو همراهی میکنه و وقتی اراده خودمون آسیب دیده مارو وادار به عمل میکنه، وجود عادی و تکراریمون رو جلا میبخشه و میتونه حس و حالمون رو لیفت کنه و بالا بکشه.

موسیقی مارو به اصل و غریزمون برمیگردونه و زمانی که منطق و عقل برخلاف میلمون نظر میدن مارو محفوض از خطرات روانی نگه میداره.

موسیقی مرز بین آدمهارو از بین میبره و باعث میشه بجای دیدن تفاتهامون به اونچه که بینمون مشترکه نگاه کنیم.

اگر به این نگاه کنید که بعضی وقتها با منطق و تعقل چقدر سخته که حس و حالمون رو عوض کنیم و موسیقی این کار رو براحتی برامون انجام میده میتونیم متوجه بشیم که چقدر مدیون موسیقی هستیم.

لازمه یه زندگی خوب فقط دیدگاه ها و ایدئولوژی ها و فلسفه خوانی و دنباله رو منطق بودن نیست، جدای اینها هرانسانی پلی لیستی لازم داره که بتونه در زمان نیاز انسان رو به خودِ امیدوار، خودِ مقاوم و خودِ احساسیش برگردونه.


پست قبلی امروز : خانومهای چادری -پایان-

  • محمود دوم

هیچ دیدگاهی ندارم درمورد خود بحث و اینکه بخوام نتیجه گیری کنم، اما چیزهایی که ارزش بیان کردن داره:

نقد دیدگاه به معنی بی احترامی بهش نیست.

مرد انسانه نه حیوان.

اگر یه دیدگاهی 1400 ساله نتیجه خوب نداشته نگو خود دیدگاه خوبه و مردمی که اجراش میکنن بدن، خودتو احمق جلوه میدی.

تعصب هرجا باشه سمی و کشندست، چه به چادر باشه چه به روشن فکر بودن باشه.

سعی کردم بعضی بحثهای سردردآور رو جواب ندم و ندادم، اگر چادری هستین خیلی هم عالی، اگر نیستین خیلی هم عالی، قصدم به هیچ وجه اثبات بد بودن چادر نیست. به قصد اثبات خوب بودن چادر کامنت ندید، چون به قصد اثبات بدبودن چادر پست نکردم.

دیگه نمیخوام ادامه بدم این سری پستهای چادر رو از اونهایی که دوست داشتن ازشون سوال کنم عذرمیخوام، اما اگر خوشتون اومد از این روش بگین تا درآینده درمورد موضوعات دیگه اجراش کنم و صحبتم با خوبهای بیان رو پست کنم.

شاید بد نباشه که بگم تنفرمن از چادریها به معنی این نیست که من از زن چادری نفرت دارم، از دیدگاهی که پشتشه تنفر دارم، در حقیقت هیچ چادری ای از من یه "تو" نشنیده، بخاطر اینکه من "دیدگاهی رو نقد میکنم" و شما فکر میکنین من "دارم شمارو قضاوت میکنم" نیاین و "من رو با بی اعصابی قضاوت نکنید".

چادری روشن فکر یا روشن فکر چادری پسندیده نیست و ناشی از برداشت نادرست از مفهوم چادر یا مفهوم روشن فکریه، اینطوری نباشید، اگر بودید سعی در اثبات این غیرقابل اثبات به من نکنید.

تو این یکی دو روز دو سه نفر چنان حرفهایی زدند که واقعا زده شدم از اینکه قدمی برای برابری جنسیتی برداشته باشم، روراست میگم، من جلوشون کم آوردم، ازشون عذرخواهی میکنم که میخواستم فرصت این رو فراهم کنم که بفهمن اوناهم حقوقی دارن.

دوستان من، ماها اکثرا هیچ چیز از هیچ چیز نمیدونیم، حداقل منکه اینطوریم، صرفا بهتون پیشنهاد میکنم که هیچ وقت و درهیچ موردی فکرنکنین که شما همه چیز رو میدونید و ممکن نیست اشتباه باشه تو دیدگاهتون، این شروع جهله.

حقیقتش دوست ندارم دیگه ادامه بدم و ادامه هم نخواهم داد این سری پستهای چادر رو، حرفهای دونفر قرار بود پست بشه که ازشون عذرمیخوام، البته بهار تو وب خودش پست کرد جوابهاش رو، میتونید بخونید.

هرچی باشه بحث درباب پوشش زنان و آزادی در پوشش و دیدگاه های پشت اینها بود، وقتی خود زنان حقشون رو نمیخوان و برام مقالات بلندبالایی که غالبا قبلا در کتابهای دین و زندگی مطالعه کرده بودمشون راه میندازن، من کاسه داغتر از آش نخواهم شد.


  • محمود دوم

تو این پست خواستم اگه چادری هستین بیاین مسالمت آمیز صحبت کنیم باهم و یکم بیشتر با دیدگاه های هم آشناشیم.

تو دو پست قبلی با یه خانوم چادری صحبت کردم و در پست قبل هم نظر یه خانوم مخالف چادر رو خوندیم، این پست یه خانوم چادری دیگه باهام همصحبت شده و یکم هم اوضاع داشت بیریخت میشد که کنترل کردم!

فکر میکنم کم کم به دیدگاه کلی از اونچه در تفکرات زنهای چادری میگذره رسیده باشم، یکی دوتا پست دیگه اینطوری بیشتر منتشر نمیکنم و پنجشنبه هم با یه پست از موضوع فرهنگ نو چادر رو کلا میزارم کنار!



من: چرا چادر میپوشی؟

ناشناس: الان چادر میپوشم چون بهش عادت کردم و راحتم باهاش، وقتی انتخاب کردم چادری بشم شاید یکم جوگیر بودم، اطرافیانم که دوستشون داشتم چادری بودند و حس میکردم با چادر حس بهتری خواهم داشت.


الان خوشحالی پس که چادری ای؟

نمیدونم.


قلبا اگر احساسات مذهبی نباشه دوست داری که چادر بپوشی؟

چادر از مذهب میاد اگه مذهب و حس درونیش نباشه قاعدتا چادر هم نیست.


[چند عکس از زنان اروپایی بدون روسری با لباسهای پوشیده میفرستم]

دوستداری اینهارو بپوشی یا چادر؟

بدون حجاب سر یعنی؟ البته اگه چیزی سرش باشه هم نه، این مدلی نمیپوشم.


با چادر راحت تری تا اینها؟

آره بابا.


با اینها راحت نیستی بنظرت؟ با چادر خیلی کارهارو نمیشه انجام داد.

چیزی نیست که تا الان چادر مانعش شده باشه.


به انجام چه کارهایی اقدام کردی که چادر مانعشون نشده باشه؟

سنتور میزنم، اجرای کنسرت داشتم، دیگه چی منظورته؟


بیشتر منظور فعالیتهای فیزیکی و دشواریهاش هست، مثلا اینکه تو گرمای تابستون تو قرن 21 یک انسان دورش رو کامل بپوشونه بره بیرون.

خب آره گرمه!


فعالیتهای تفریحی چطور؟ انواع ورزشها، دویدن، دوچرخه سواری، کوه نوردی و ...

چرا ندوم؟ دوچرخه بخوام سوار شم خب در میارم چادرمو، کوهم بخوام برم خب درمیارم یه مانتوی مناسب تر میپوشم.


اما یه چادریِ واقعی باید همه جا پوشیده باشه، اینطور نیست؟ چادر ارجحیت داره یا دویدن؟

حجاب ارجحیت داره نه چادر، گفتم من منطقم اینه پوشش و حجابم اوکی باشه. چادری ام، متحجر نیستم.


با اینحال و با این دیدگاه برگردیم به سوال اول، چرا اصلا چادر میپوشی پس؟

خب میگم بیشتر بحث عادته.


میگی چادری ای و متحجر نیستی، بنظرت چادر میتونه مدرن باشه؟

نه.


آدم مدرن سنتهای بیهوده قدیمی رو کنار میزاره، تو با اینکه محدودیتهای چادر رو قبول داری چرا کنار نمیزاریش؟

بیهوده نیست، تو خیلی چیزها راحتترم.

توضیح بده.
خیلی بده که من حجاب میکنم چون توی مرد بهم حمله میکنی، ولی وقتی من نمیتونم توی مرد رو عوض کنم، بهتره خودم رعایت کنم.

-اقرار میکنم جواب سوال قبلی بهم برخورد و باعث شد سوالهای بعدی رو مثل سوالهایی که از بقیه میپرسم صرفا به جهت درک دیدگاه طرف مقابلم نپرسم و هدفم تغییر کرد به تخریب دیدگاه طرف مقابل-
میدونی تو کشورهایی که پوشش آزاد دارند مشکلات فرهنگی این چنینی ندارند؟ -حتی در بین کشورهای مدرن اونهایی که تشکلات مذهبی قوی تری دارند و اونجاها هنوز دین و مذهب جدی گرفته میشه آمار تجاوز، طلاق و امثالهم از باقی کشورهای مدرن و متمدن بیشتره-
نمیدونستم ولی  خب کاملا طبیعیه، چون اونجا چیزی زوری نیست مثل اینجا.

و اینکه حس نمیکنی این حرفت 1)توهین به خودته و اینکه خودت رو سوژه جنسی ببینی و 2) توهین به منه که رسما میگی من حیوونم و چادر نداشته باشی امن نیستی!
من خودمو سوژه نمی بینم عموم مردا خانم هارو سوژه جنسی میبینن.

میدونی که این حرف قابل اثبات نیست؟
تو ایران قابل اثباته!

حرفهای متناقضی میزنی.
چه تناقضی؟

میگی باید پوشش داشته باشی تا از من در امان باشی درعین حال قبول داری جایی که پوشش رعایت نمیشه شرایط فرهنگی و اجتماعی بهتره!
نه من اینو نگفتم!

درمورد اینکه میگی مردهای ایران اینطورین، یعنی مردهای ایران وحشی ان؟
بله، بخاطر تربیت غلط و محدودیتهای زیاد.

چادر یکی از همون محدودیتها نیست؟
نه چه ربطی داره، محدودیت یعنی این: مثلا من میشناسم کسایی رو که جلو پدر و برادرشونم حجاب دارن، استین کوتاه نمیپوشنو این چرتو پرتا، خب این مرد رو حریص میکنه!

الانم که داری میگی پوشش زن باعثشه!
میدونی چیه تو میخوای بگی چادر بده، باشه بده.
  • محمود دوم
تو این پست خواستم اگه چادری هستین بیاین مسالمت آمیز صحبت کنیم باهم و یکم بیشتر با دیدگاه های هم آشناشیم، هنوزم خیلی خیلی خوشحال میشم اگر چادری هستین بیاین و صادقانه از حستون بهم بگین.

تو پست قبلی با یه خانوم چادری حرفیدم، این پست صحبت من با یه خانوم مخالف چادر هست:

من: چرا مخالف چادری؟

ناشناس: چون چیز بیخودیه.

خب بنظرت یه آدم چادری با این جواب قانع میشه؟ بیشتر توضیح بده.
خب ببین اگه بخوای از نظر تاریخی چادر رو بررسی کنی بحث مفصلیه اگر بخوای زمینه های اجتماعیشو بررسی کنی بلکه مفصل تر حتی، اما خب، چرا چادری نیستم؟ خب بخاطر اینکه چادر الان بخشی از اعتقاد آدمهارو تشکیل میده و نشون از مذهبی بودن آدمها داره و از اونجایی که من مذهبی نیستم و از دید اجتماعی هم نیازی به چادر نمیبینم درنتیجه بنظرم یه چیز بیخوده.

یعنی کسی که مذهبی نباشه ممکن نیست چادر رو پوشش انتخاب کنه؟ اما کسایی که چادری ان میگن حتی جدای مذهب علاقه دارن به خود چادر، نظرت دراین مورد چیه؟
خب احتمالش خیلی کمه، اگر بخاطر مذهبش چادر رو انتخاب نکرده باشه به احتمال خیلی زیاد بخاطر بعد اجتماعیش یا ابعاد شغلیش انتخاب کرده چادر رو چون تو خیلی از ارگانهای دولتی قطعا باید چادر بپوشی که بتونی کار کنی. اینی هم که میگن واقعا چادر رو دوست دارن و بخاطر اجبار و اینا نیست بازم پس زمینه مذهبی داره، چون من ندیدم کسی رو که مذهبی نباشه و چادر بپوشه یا بگه چادر رو دوست داره، تمام کسانی که من دیدم چادر میپوشن یا مذهبین یا بخاطر شغلشون بوده که بعد از تموم شدن کارشون هم چادر رو درمیارن اونها.

نظرت درمورد محدودکننده بودن حجاب و اون قضیه شکلات پوشیده چیه؟
قضیه شکلات چیه دیگه؟

این دیدگاه رو بیان میکنن که دور شکلاتی که پوشیده شده باشه مگس نمیره.
عجب، نمیدونستم ... ببین، چادر یک نوع پوششه که آدمها مختارن به انتخابش اما خب بخاطر نوع پوشش چادر طبیعیه که یکسری محدودیت ها همراهش باشه، درمورد شکلات پوشیده و مگس و اینا هم من بهش کاری ندارم، این حرفها حرفهای مستدل و مستندی نیست بیشتر شبیه شوخی میمونه، اما چادر خب قاعدتا دست و پای خانومهارو میگیره، بنظرمن محدودکنندست بله، اما مهمتر از اون اساسا ضد حقوق انسانی زنه، حق انسانی زن اینه که نه بعنوان جنس زن بودن بهش نگاه بشه نه بعنوان جنس مونث، بلکه مثل یه انسان بهش نگاه بشه، مثل مرد، اونوقت میتونه مثل مرد روش باز باشه و پوشیده نباشه، یعنی دید انسان گونه ای به زن نداره حجاب، دید سکسوالیته داره به زن حجاب.

با حفظ احترام به کسی که پوشش چادر رو انتخاب کرده (چون هرکس مختاره به انتخاب پوشش خودش) وقتی یه زن چادری میبینی حس خاصی پیدا میکنی؟
خب من دوره های فکری مختلفی داشتم وقتی دانشجو بودم بشدت از خانومهای چادری متنفر بودم چون میگفتم حقوق زنهارو زیر پا میزارن و نماد واضح سرکوب زن هستند اما بعدتر دیدم نه خیلی مسئله گسترده تریه نمونه بارزش همون بعد شغلی و اجتماعیه و بخش کوچکش اعتقادیه، اما باز هم فکر میکنم حجاب به هرنحوی رو هرکسی میخواد میتونه انتخاب کنه چون هرکس باید مختار باشه در پوشش خودش اما در جامعه ما سخن گفتن از آزاد بودن پوشش بیهوده و یاوه است چون حکومت سکولاری نداریم، تو حکومتهای سکولار که حکومت و مذهب جدان و حکومت نمیاد روی پوشش مردم با دید مذهبی نظارت کنه آره این حرفها معنی داره، اما اینجا نه، کلا حجاب یه مسئله سیاسی شده.


[چند عکس از زنان اروپایی بدون روسری با لباسهای پوشیده میفرستم]
اینها یا چادر؟ درمورد اینهم نظر بده که خانومهای چادری میگن به نسبت اینها با چادر راحت ترن.

قطعا اینها، امکان نداره چادر بپوشم، خیلی هم ظاهرشون خوبه. خب چمیدونم حتما با چادر راحت تره دیگه، اما خب احتمالا برمیگرده به علم روانشناسی، چنان ما زنهارو محدود کردن که گمون میکنیم تمام برآمدگی های بدنمون باید پنهان بشه برای همینه اینا میگن با چادر راحت ترن چون فکر میکنند که این برآمدگیها باید پنهان بشه و انگار یه چیزی خارج از وجودشونه یا یه چیزی تحمیلی به وجودشونه.

مرسی
خواهش میکنم
  • محمود دوم
تو پست قبلی خواستم اگه چادری هستین بیاین مسالمت آمیز صحبت کنیم باهم و یکم بیشتر با دیدگاه های هم آشناشیم، هنوزم خیلی خیلی خوشحال میشم اگر چادری هستین بیاین و صادقانه از حستون بهم بگین.

این مکالمه من و یه خانوم چادری هست:

من: چرا چادر میپوشی؟
ناشناس: خب اینجوری حس می کنم تازه با مردها برابر میشم مثل آدم من رو میبینن.
یعنی زنهای بی چادر رو کمتر حساب میکنن؟
نه ولی حجاب برای من اینطوریه که به طرف مقابل این پیام رو میده که به غیر از شخصیتم به چیز دیگه ای توجه نکن. زن های بی چادر بی آرایش بی حجاب ساده پوش هم همین پیام رو میدن.
یعنی میگی منِ مرد اگه زن بی چادر ببینم جدای شخصیتش باهاش برخورد میکنم؟
نه، ولی اون خانم پیام دیگری با آرایش و طرز لباس پوشیدن منتقل می کنه. شما یا پیام رو دریافت می کنید یا نمی کنید. نکته اینه که چه چیزی از خودش براش بیشتر اهمیت داره. نشوند دادن ظاهرش یا شخصیتش.
شما میگی چادر نداشته باشی به غیر از شخصیتت قضاوت میشی دیگه درسته؟
نه، من می گم اگر ظاهر شما پیامی غیر از من رو با شخصیتم بشناس داشته باشه.،غلطه.چه چادری باشی چه مانتو چه بی حجاب، و چادری بودن من به خاطر مذهبی بودن. دیگرانی هستن که انتخاب های دیگه ای دارن.
قلبا دوست داری چادر پوشیدن رو؟
بلی دیگه :))
[چند عکس از زنان اروپایی بدون روسری با لباسهای پوشیده میفرستم]
بدون درنظرگرفتن احساسات مذهبی و در مقابل پوشش هایی ساده مثل اینها، قلبا چادر رو دوست داری یا اینهارو؟
ببینید شما وقتی یک انتخابی دارید با تمام جوانبش انتخابش می کنید.ضمن اینکه من واقعا چادر رو دوست دارم، دوست ندارم با اینا بیرون برم.
با چادر راحتی؟ هر فعالیتی که بخوای رو میتونی باهاش انجام بدی؟
همه جا نه.مثلا وقتی با دوستام می رم کوه.نه لباس دیگه ای می پوشم
اونجا که یه لباس دیگه رو انتخاب میکنی، حس محدودکننده بودن به چادر پیدا نمیکنی؟
نه، هرجایی لباس خودش رو داره.
و آخرین سوال، حس نمیکنی چادر لباس 1400 سال پیش بوده و اینکه چه لزومی داره ما الان لباسهای 14 قرن پیش رو بپوشیم؟
خوبی تاریخ انقضا نداره.ابیسن هم لباس ابوعلی سیناست:))
یعنی حتی اگه بخوای پوشیده باشی گزینه بهتری از چادر نیست؟
بهتر از چادر؟من ندیدم.برای من نیست.
مرسی که وقت گذاشتی.
خواهش می کنم.تا برنامه ای دیگر بدرود:))
  • محمود دوم
- تو چادر میپوشیدی؟
- آره
- کی؟
- جوونتر که بودم
- چندوقت؟
- 4سال، شایدم 5 سال، 4-5 سال
- حست چی بود؟
- اجبار بود دیگه
- یعنی چطوری؟
- میگفتن بپوش میپوشیدم
- یعنی چادرو دوس نداشتی؟
- نفرت داشتم


به یه خانوم چادری نیازمندم که قلبا چادر پوشیدن رو دوست داشته باشه و به اینکه چادر میپوشه افتخار کنه، اگر چنین کسی هست خیلی خیلی خوشحال میشم برام چندجمله ای از حسش و اینکه چرا چادر میپوشه بگه.
  • محمود دوم
همین
  • محمود دوم

ظاهرش شبیه یه آدم کاملا معمولیه، میتونه راننده تاکسی یا یه معلم جوان یا مدیر یه باشگاه بدنسازی باشه ولی اینطور نیست، درواقع مارک زاکربرگ از پولدارترین آدمهای روی زمینه، تنها سی و خورده ای بیشتر سن هم نداره و ممکنه تازه تو قدمهای اول مسیر طولانیش تو این حرفه باشه.

زندگی ساده و حالت خاکی و معمولی مارک زاکربرگ باعث میشه فکر کنیم چقد آدم خوب و دوست داشتنی ایه و اهل فخرفروشی نیست، اما همین شلوارجین و تیشرت ساده میتونه برای ما مشکلات و کمبودهای روانی بزرگی ایجاد کنه، اینکه مارک زاکربرگ چقدر معمولیه و این ایده رو به ذهن انسانها میرسونه که هرکسی میتونه مثل اون موفق باشه گاهی حتی استرس زاست. اگر شما هم 30 سالتون شد و میلیاردر نبودید، قطعا یه مشکلی دارید چون مارک زاکربرگ که خیلی خیلی از ماها معمولیتر هست تونسته اینکار رو بکنه، فکرشو بکنید، یکی از بزرگترین، مهمترین و محترم ترین شرکتهای دنیای توسط یه آدم معمولی و ساده اداره میشه.

مارک یه مدیر موفقه و بدون اینکه خودش بخواد به عزت نفس ماها آسیب زده، دنیای مدرن امروزی خودش رو برابرگرا میدونه و اینطور هم هست، آدمهای مختلف با هر گذشته و بکگراندی میتونن بیان و به بالاترین درجات برسن اما در عمل اینطور نیست، در عمل آدمها زیاد در زندگیشون موفق نیستن، جاه طلب هستن اما به مقصد نمیرسن، تمام آدمهاهم برای ناموفق بودنشون طبقه اجتماعی، ژن بد، بدشانسی، جبر جغرافیایی رو مقصر میدونن و عده ای هم قبول میکنن که خودشون توانایی رسیدن به درجات بالاتر رو ندارن. تو دنیای استرس زای امروز همه بهمون میگن شما میتونین موفق باشین، شما میتونین آدم بزرگی بشین، برامون مارک زاکربرگهارو مثال میزنن که در عین سادگی به بالاترین درجات موفقیت رسیدن، اما چیزی که کسی بهمون نمیگه اینه که درسته که میتونیم موفق باشیم و به بالاترین درجات برسیم، اما ممکن هم هست که شکست بخوریم، ممکنه نتونیم به درجات بالایی برسیم. اینکه کسی این حرفهارو نمیزنه و بهمون نمیگه که شما ممکنه تو زندگی شکست بخوری، هیچ کس خاصی نشی. و حالا با این تصور بیاین مارک زاکربرگ معمولی رو ببینید که چه کسی شده، اینها باعث میشه تنها و تنها خودمون رو سرزنش کنیم و وقتی به خودمون تو آینه نگاه میکنیم انسانی رو ببینیم که چیزی برای ارائه نداره.

درگذشته مردمی که از اغنیا و درصد موفق و ثروتمند دنیا بودن تمام تلاششون رو میکردن که نشون بدن با بقیه انسانها تفاوت دارن، چنان فاصله ای بین خودشون و مردم عادی ایجاد میکردن که برای یک انسان عادی حتی تصور اینکه من هم میتونم مثل اونها باشم و من و اون باهم تفاوتی نداریم غیرممکن بود. پوشش، نوع رفتار، نوع زندگی، محل زندگی و بطور کلی همه چیزشون به افراد عادی نشون میداد که شماها به هیچ وجه مثل ما نیستین.

لویی چهاردهم فرانسه به رداهایی از پوست راسو پوشیدن و درکنارش از کتهایی طلادوز شده استفاده کردن علاقه داشت، وقتی راه میرفت همراهش چوب دستی ای از طلا بود و گاهی وقتها هم لباسهایی کاملا زره گونه و براق میپوشید.

البته که مساوات برقرار نبود و این فاصله طبقاتی کاملا غیرمنصفانه و ناعادلانه بود، اما یه برتری خیلی خیلی مفید برای انسانهای معمولی داشت و اونم این بود که غیرممکن بود یه آدم معمولی فکر کنه اونم میتونه مثل لویی باشه و از خودش بپرسه که اونم مثل منه چرا من جای اون نیستم؟! ممکن نبود مردم عادی به پادشاه حسودی کنن چراکه حسودی زمانی ایجاد میشه که مطمئن باشی اونچه که فردی که بهش حسودی میکنی داره رو خودتم میتونی داشته باشی.

البته هدفم این نیست که کمپینی ایجاد کنم با این عنوان که : "مارک زاکربرگ باید فاخرتر لباس بپوشه" اما بهرحال زندگی تو دوران مدرن که پولدار و موفق اکثراوقات ظاهرش با ماها تفاوتی نداره میتونه چالش برانگیز باشه و بخاطر یکسان بودن ظاهر و پوششمون هرروز باید با این چالش های روانی رو به رو بشیم.

"من باراک اوباما هستم، کسی که تونست به مارک کت شلوار و کراوات بپوشونه!"


پ.ن: موضوعی ایجاد کردم با عنوان فرهنگ نو و سعی میکنم هرهفته یه مطلب توش درج کنم، پنچشنبه ها برام فرصت مناسبیه، به گمونم هر پنجشنبه بنویسم.

  • محمود دوم